استیو جابز همانند بیل گیتس و مارک زاکربرگ یکی از افراد تاثیرگذار
دنیای تکنولوژی است. امروزه کمتر کسی پیدا میشود که با جابز و محصولات
خارقالعاده آن آشنا نباشد اما به نظر میرسد صرفنظر از زندگینامه این
بنیانگذار اپل،
آنچه بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد، رازهای موفقیت اوست. شواهدی که
بهدست آمده نشان میدهد که جابز از روش خاص مدیتیشن یا مراقبه برای پرورش
ذهن خود استفاده میکرد.
به گزارش سافت گذر به نقل اززومیت؛ استیو جابز به علت قابلیت افسانهای خود در تولید محصولات انقلابی و
نوآوری شهرت دارد. او همانند بیل گیتس و مارک زاکربرگ جزو افراد تاثیرگذار
در دنیای تکنولوژی است. همه افراد او را به عنوان بنیانگذار اپل و محصولات
خارقالعادهاش میشناسند، اما تنها موردی که افراد از آن ناآگاه هستند
رازهای موفقیت او در استفاده از ذهن خود است. جابز علاوه بر اینکه در دنیای
تکنولوژی پیشتاز بود، در پرورش ذهن و استفاده از آن نیز مهارت داشت. او از
تکنولوژی ذهن که «Zen mindfulness meditation» یا «ذن و مدیتیشن حضور در
لحظه» نام دارد برای کاهش استرس و در نتیجه افزایش کارایی و ایجاد نوآوری
استفاده میکرد.
جابز با قاطعیت تمام در ایجاد نظم و نحوه رسیدن به این مرحله صحبت
میکرد؛ Walter Isaacson نویسنده بیوگرافی استیو جابز، به نقل از جابز
اینطور نوشته است:
اگر شما فقط بنشینید و مشاهده کنید، متوجه خواهید شد که ذهنتان تا چه
اندازه ناآرام است. اگر سعی کنید آن را آرام کنید شما فقط اوضاع را بدتر
خواهید کرد، اما با گذشت زمان آرام می شود. وقتی که آرام شد ظرفیت زیادی
برای شنیدن چیزهای خارقالعاده ایجاد میشود. حال وقت آن است که بصیرت شما
شکوفه زده و میتوانید چیزها را واضحتر و بیشتر در زمان حال ببینید. الان
ذهن شما آرام گرفته و قادر هستید وسعتی فوق العاده را درک کنید. میتوان
گفت الان توانایی آن را دارید که چیزهایی را ببینید که قبلا قادر به درک و
مشاهده آن نبودید.
کاملا مشخص است که جابز با این اوصاف از مدیتیشن «Mindfulness» یا حضور
در لحظه استفاده کرده است. زمانی که جابز پیش از مرگ خود با Isaacson صحبت
کرد، چندین سال بود که از روش مراقبه، ذهن خود را تمرین و پرورش میداد.
Isaacson اوایل دهه ۹۰ با جابز در مورد مدیتیشن حضور در لحظه و ارتباط آن
با برنامه نویسی کامپیوتری گفتگویی داشت، پس از این مکالمه مطمئن شد که
جابز از این تکنیک مدیتیشن استفاده میکرد. حضور در لحظه اصطلاحی در
روانشناسی به معنی توجه کردنِ عمدی به زمان حال، با خصوصیاتی مثل مهربانی،
کنجکاوی و قبول حقیقت است. این مراقبه ریشه در عهد باستان دارد، و میتوان
آن را در فرهنگهای شرقی و هم در فرهنگهای غربی یافت. در واقع سادهترین
تعریف برای حضور در لحظه این است که بدانید در مغزتان چه میگذرد و بتوانید
روی آنها تسلط داشته باشید. حضور در لحظه میتواند به انسانها کمک کند
تا بیهوده عصبانی نشوند یا افکار منفی را تا اندازه زیادی از خود دور کنند.
این سیستم در بی تفاوت بودن نسبت به صداهای منفی مغز بسیار کمک کننده است و
میتوان گفت قدرت ماورایی و عالی دارد. حضور در لحظه یعنی به عمد در زمان
حال زندگی کنیم و همه حقایق را باور داشته باشیم.
به هر حال مشخص شد که جابز همانگونه که جلوتر از تکنولوژی زمان خود
بود، در زمینه تکنولوژی ذهن نیز پیشگام بوده است. مطابق گفتههای منبع
Scientific American پژوهشهای اخیر عصب شناسی نشان میدهند که تکنیکهای
مراقبهای که هزاران سال عمر دارند، تاثیرات مثبتی هم روی ذهن و هم روی بدن
انسان میگذاردند. حال تکنولوژی ذهن در بسیاری موارد استفاده شده و به نقل
از یکی از مقالههای The Atlantic شرکتهای مطرح و بزرگی مانند گوگل،
تارگت، جنرال میلز و فورد، روشی که چندین سال پیش جابز از آن بهرهمند شده
بود را برای کارمندان خود آموزش میدهند.
Isaacson در این خصوص میگوید که شاید تکنیکی که شرکتها برای کارکنان
خود آموزش میدهند کمی نگران کننده باشد به همین دلیل نیازی نیست تا
کارفرما آن را به شما آموزش دهد؛ او همچنین اضافه کرد که روش حضور در لحظه
را از استاد هنرهای رزمی خود فراگرفته و چنانکه جابز آموختههای خود را از
مراقبه به او میگفت، Isaacson به این نتیجه رسیده که روشی که استاد رزمی
به او یاد داده کاملا مشابه تمرینات و تکنیکهای جابز است.
Isaacson تمامی مراحلی که از این تکنیک مدیتیشن یاد گرفته را اینگونه شرح میدهد:
- یک پای خود را روی پای دیگر گذاشته و در محیطی آرام روی متکایی نرم و
کم ارتفاع بنشینید تا به پشتتان فشار نیاید. حال نفسی عمیق بکشید.
- چشمها را بسته و به ندای درونی خود گوش دهید؛ افکاری که همیشه در ذهن
شما میچرخند: کار، خانه، تلویزیون و موارد دیگر. این افکار خوره ذهن شما
بوده و پچپچ ایجاد میکنند که به این قسمت از ذهن «ذهن میمونی» گفته
میشود. این پچپچها را متوقف نکنید، حداقل الان سعی نکنید. به جای متوقف
کردن، توجه کنید که چگونه پچپچهای ذهنی از فکری به فکر دیگر پرسه میزند و
این کار را تکرار میکند. این کار را هر روز به مدت ۵ دقیقه در طول یک
هفته انجام دهید.
- بعد از یک هفته، در طول مدیتیشن جدید سعی نکنید که ذهن میمونی خود را
ساکت کنید، در عوض توجه خود را به «ذهن ox» جلب کنید. ذهن اُکس، بخشی از
مغزتان است که برخلاف ذهن میمونی آرام و ساکت فکر کرده و چیزهای اطرافتان
را حس میکند. این ذهن سعی نمیکند که به هر چیزی یک معنا ببخشد، فقط
میبیند، میشنود و حس میکند. بیشتر افراد تنها زمانی که لحظهی نفسگیر
را تجربه میکنند قادر هستند که ذهن میمونی خود را متوقف کرده و به ذهن
اُکس خود گوش دهند. در هر صورت، حتی زمانی که ذهن میمونی شمار را با
پچپچها دیوانه کرده، ذهن اکس حضور داشته و مانند همیشه آرام و عمیق فکر
میکند.
- زمانی که بیشتر از حضور ذهن اکس خود آگاه شدید، از آن بخواهید که ذهن
میمونی شما را آرام کند. من توانستم از روش متفاوت به این موفقیت دست
یابم، اینگونه که تصور میکردم ذهن میمونی آرام و صبورانه با دیدن ذهن اکس
از راه رسیده و به خواب فرو میرود. حتی زمانی که ذهن میمونی شما به طور
مکرر از خواب بیدار میشود عصبی نشوید زیرا او یک میمون است. در هر صورت پس
از مدتی متوجه خواهید شد که ذهن میمونی شما به تولید پچپچهای خسته کننده
پایان خواهد داد.
- حال چون ذهن میمونی شما ساکت شده، توجه خود را بیشتر به ذهن اکس معطوف
کنید. هر نفسی که میکشید به نظر میرسد که مدت زیادی طول میکشد. هوای روی
پوست خود را حس خواهید کرد. امکان دارد متوجه جریان خون درون بدن خود
شوید. اگر چشمانتان را باز کنید، جهان را به شکلی متفاوت و کاملا جدید
خواهید دید. به عنوان مثال پنجره را در نظر بگیرید؛ یک پنجره، تبدیل به
مربعی پر از نور خواهد شد که دیگر لازم نیست باز یا بسته و تعمیر شود، حتی
لزومی به تمیز شدن هم ندارد.
- امکان دارد مدت زمانی طول بکشد تا به این مرحله برسید، اما اگر به
نقطهای رسیدید که دیگر گذر زمان را از لحظهی شروع و پایان تایمر حس
نکردید باید به این نتیجه برسید که تمامی تمرینات را به طور درست انجام
دادهاید و آنها نتیجه دادهاند. وقتی این موفقیت را کسب کردید، زمانی که
صرف این کار میکنید را روزانه افزایش دهید. عجیب است که دیگر مهم نیست
چقدر زمان را برای این کار صرف میکنید زیرا کلا در هر تمرین گذر زمان را
حس نخواهید کرد.
تمرینات روزانهی حضور در لحظه، سه نتیجه ارزشمند را به دنبال دارند؛
اول اینکه استرس را کاملا از بین میبرند. حتی اگر استرس بازگردد بسیار
سطحی بوده و شانس تبدیل شدن به خورهی ذهنی را نخواهد داشت. دوم اینکه
بیخوابی را از بین میبرد. زمانی که تمرینات خود را به طور منظم انجام
دهید، قادر خواهید بود چشمها را بسته و برای چند ثانیه بخوابید. شاید
تمرینات حضور در لحظه ارزش تمرین کردن را دارد. و مورد سوم و مهمتر اینکه
تمرینات برای شما این امکان را فراهم میکند که واضحتر و خلاقانهتر در
مورد مسائل زندگی فکر کنید.
با این حال نمیتوان به طور کامل گفت که این تمرینات حضور در لحظه شما
را به فردی خارقالعاده همانند استیو جابز تبدیل میکند اما قابلیت این را
دارد که در زندگیتان تاثیر مثبتی داشته باشد.